“سکوت برهها” یکی از موفقترین آثار ژانر ترس است که به لحاظ ساختاری بسیار خوشساخت و پیچیده است. کارگردان این فیلم، جاناتان دمی، برخلاف بسیاری از کارگردانان ژانر ترس، دنبال چیزی بیشتر از ترساندن مخاطب است. این اثر در واقع یک نقد روانشناختی عمیق است که بر اساس رمانی به همین نام و بر اساس شخصیت هانیبال لکتر، نابغه روانپزشکی، آدمخوار و آدمکش زنجیرهای، ساخته شده است.
در این فیلم، کلاریس استارلینگ، کارآموز جوان افبیآی، توسط جک کرافورد مأموریت مییابد که با هانیبال لکتر گفتگو کند، زیرا ممکن است او بتواند به آنها در پیداکردن بیل بوفالو، آدمکش زنجیرهای که پوست قربانیانش را از تن جدا میکند، کمک کند. “سکوت برهها” در سال 1991 به اکران درآمد و توانست فروش خوبی کسب کند و نمرات بالایی از منتقدان دریافت کند. این اثر ساخته جاناتان دمی است که خواستههای روانشناختی خود را در قالب مقابلههای دو شخصیت اصلی، کلاریس استارلینگ و هانیبال لکتر، با بازیهای جودی فاستر و آنتونی هاپکینز به نمایش گذاشته است.
جدا از صحنههای رعبآور و غافلگیرانه این فیلم که به جنایتی عمیق میپردازد، صحنههای دیدار استارلینگ و هانیبال لکتر بسیار دیدنی ساخته شدهاند. میزانسن آمادهشده در این بخش، وقتی در کنار بازی هنرمندانه فاستر و هاپکینز قرار میگیرد، به خلق شاهکاری منجر میشود. فاستر در القای حس ترس و سرسختی استارلینگ و هاپکینز در ترساندن مخاطب با استفاده از چشمهای خود، بسیار متبحر عمل کردهاند. هنرمندی هاپکینز را میتوان از اینجا دریافت که در بخش غالبی از فیلم، تنها چشمهای او مشخص است. توانایی این دو بازیگر سبب شده تا تأثیر بسزایی در موفقیت این فیلم داشته باشند. باید پذیرفت که بازی هاپکینز در این فیلم چیزی فراتر از بازیگری است. در این زمینه نباید از بازیگیری کارگردان و توانایی او غافل شد.
در سکانسهای مختلف، ردپای یک سینماگر مسلط و جزئینگر نسبت به میزانسن، مونتاژ، حرکت حسابشده دوربین و نورپردازی به خوبی مشهود است. در سکانس پایانی که کلاریس به سراغ بوفالوبیل آدمخوار میرود، اگر نگوییم کاملاً بینظیر، لااقل باید اذعان کرد که در نوع خود بسیار کمنظیر است. در این سکانس، دمی برای خلق وحشت و تعلیق از فضا و عناصر موجود در صحنه استادانه بهره میبرد. حرکات کلاریس که آموزشهای لازم را دیده است، درحالیکه اسلحه در دست دارد، در تعقیب قاتل و در آن محل متروک و بهویژه در تاریکی، بسیار تماشایی و نفسگیر است. به پرواز درآمدن پروانه سیاهرنگ در محل زندگی قاتل، وهم و تردید تبهکاری او را برای مخاطب به واقعیت تبدیل میکند. کلوزآپهایی که دمی از کاراکترهایش برای رساندن حس میبندد، در زاویه بسیار درخشانی قرار دارند. استفاده زبردستانه کارگردان از نور و صدا در پرداخت لوکیشن و تنظیم میزانسنها سبب شده تا حس ترس و اضطراب در تمام سکانسهای فیلم حضور داشته باشد و مخاطب در سایهروشن میزانسنها، هر لحظه در انتظار فاجعهای باشد.
“سکوت برهها” ترسهای بشری، جنون و دیوانگی روانی یک جامعه وحشتزده را از دیدی کاملاً روانشناسانه و با نگاهی انتقادی به ذات بشر روایت میکند. در دل این روایت، ترسی عمیق وجود دارد که از نقاط سیاه انسانی نشئت میگیرد. کارگردانی بینظیر این فیلم، بازیگران، فیلمبرداری و تمامی عوامل باعث میشود مخاطب در طول تماشای این اثر، حتی اجازه پلکزدن نیز به خود ندهد.
بازیگری در این فیلم یکی از نقاط قوت برجسته است. جودی فاستر در نقش کلاریس استارلینگ، ترکیبی از ترس، سرسختی و هوش را بهخوبی به نمایش میگذارد. از سوی دیگر، آنتونی هاپکینز با ایفای نقش هانیبال لکتر، یکی از بهیادماندنیترین و وحشتانگیزترین شخصیتهای تاریخ سینما را خلق کرده است. نگاهها و حرکات کوچک هاپکینز در این نقش، تأثیرات عمیقی بر مخاطب میگذارد و احساس وحشت را بهخوبی منتقل میکند.
فیلم “سکوت برهها” همچنین با بهرهگیری از تکنیکهای سینمایی پیشرفته، توانسته است فضایی مرموز و تعلیق آمیز خلق کند. موسیقی متن فیلم که توسط هاوارد شور ساخته شده است، با استفاده از ترکیبی از سازهای زهی و بادی، حس وحشت و نگرانی را بهخوبی القا میکند. صداگذاری دقیق و استفاده از افکتهای صوتی، فضایی واقعگرایانه و ترسناک ایجاد کرده که تأثیر فیلم را بر بیننده دوچندان میکند.
“سکوت برهها” نهتنها در زمان اکران خود، بلکه در سالهای پس از آن نیز تأثیرات فرهنگی و اجتماعی عمیقی داشته است. این فیلم با پرداختن به موضوعاتی مانند جنون، روانپریشی و خشونت، توانسته است توجه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند و بحثهای بسیاری را در مورد ماهیت بشر و تاریکیهای درونی آن به راه بیندازد. فیلم همچنین با بهتصویرکشیدن یک زن قوی و مصمم در نقش کلاریس استارلینگ، بهنوعی به ارتقای جایگاه زنان در سینما و جامعه کمک کرده است.
در نهایت، فیلم “سکوت برهها” بهعنوان یکی از برجستهترین آثار ژانر ترس و روانشناسی، توانسته است جایگاه ویژهای در تاریخ سینما پیدا کند. این فیلم با استفاده از بازیگری برجسته، کارگردانی هنرمندانه و تکنیکهای سینمایی پیشرفته، توانسته است یک تجربه تماشایی بینظیر را برای مخاطبان فراهم کند و به یکی از ماندگارترین آثار سینما تبدیل شود.
فقط به آفرینش اثر فکر کنید.
ما آثارِ شما را با بهترین شکلِ ممکن، به جهان معرفی میکنیم.
بدون دیدگاه